| 
 باسمه تعالی 
 
 «باران مهربانی» هنوز از بیابان به شهر مدینه وارد نشده بود که از اهالی شهر میپرسید: "کریم ترین" مردمان این شهر کیست؟ و خانه اش کجاست؟ همه مردم او را به سوی امام حسین (علیه السلام) راهنمایی کردند. اعرابی، امام(علیه السلام) را در مسجد و در حال نماز خواندن یافت. پس رو به روی ایشان ایستاد و این اشعار را سرود: ـ کسی که چشم امید به تو دارد و آن کسی که حلقه درب خانه تو را می کوبد، اینک نا امید نخواهد شد. ـ تویی که بسیار بخشنده و مورد اعتماد هستی. تویی که پدرت از بین برنده نا به کاران بود. ـ اگر بزرگان و گذشتگان شما خانواده از ابتدا نبودند، بی شک ما گرفتار آتش دوزخ بودیم.(1) او اشعارش را خواند. امام (علیه السلام) به او سلام کرد سپس از قنبر پرسید: آیا چیزی از اموال حجاز برایمان باقی مانده است؟ قنبر گفت: آری؛ مبلغ چهار هزار دینار باقی مانده. امام فرمود: آنها را بیاور؛ کسی آمده که از ما به آن سزاوارتر است. سپس امام(علیه السلام) روپوش خویش را از تن بیرون کرد و دینارها را در آن پیچید و از حیاء وشرم نسبت به مرد اعرابی، دست خویش را از شکاف در بیرون آورد و در حالی که این اشعار را بیان میفرمود آنها را به او بخشید: ـ بگیر! و من [به دلیل این که مختصری به تو عطا کردم] از تو عذر میخواهم و بدان که من نسبت به تو دلسوز و مهربانم. ـ اگر حق ما را به ما میدادند، باران بذل و بخشش از آسمان ما بر تو فرو میریخت. ـ ولی چه باید کرد که حوادث روزگار امور را تغییر میدهد و اینک در دست من عطایی اندک است. راوی میگوید اعرابی پولها را گرفت ولی اندکی نگذشت که صدای گریه اش بلند شد.(2) امام (علیه السلام) به او فرمود: آیا عطای مرا نا چیز دانستی؟ اعرابی گفت: مگر پول کمی به من بخشیدی؟ در عجبم که چگونه این دستهای بخشنده و پربرکت روزی زیر خاک خواهد رفت.(3) (برگرفته از کتاب "مناقب آل أبی طالب (علیهم السلام)"، تالیف: مرحوم محمد بن شهر آشوب(ره))   سایت رشد، فرا رسیدن 3 شعبان، سالروز میلاد رحمت واسعه الهی و چراغ هدایت و کشتی نجات بشریت، حضرت امام حسین بن علی (علیه السلام) را به تمامی مسلمانان جهان، خصوصا شما دوست گرامی تبریک و تهنیت میگوید.   پاورقی: 1-         لم یخب الآن من رجاک و من                      حرک من دون بابک الحـلقة أنـت جــــواد و أنـت معتـمـــد                        أبوک قد کان قاتل الفــسقة لو لا الــذی کـان من أوائـلـکم                       کانت علینا الجحیم منطبقة  2-         خـــذهــا فـإنی إلـیـک معتذر                        و اعلم بأنی علیک ذو شفقة لو کان فی سیرنا الغداة عصا                       أمست سمانا علیک مندفقة لـکــن ریـب الــزمـان ذو غـیـر                        و الـکـف مـنـی قلیلة النفـقة 3-         المناقب جلد 4 صفحه 65 |